پیشنهادی:

نگاه عجیب مولوی و شمس تبریزی به عزاداری امام حسین و واقعه کربلا

مدیر سایت
32,546

موضع مولوی و شمس تبریزی درباره عزاداری عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام

انحراف مولوی از موضع اهل بیت علیهم السلام درباره کربلا

مقدمه

واقعه دردناک و شگفت آور عاشورا از وقایع متواتر تاریخ اسلام است که حکایت از انحراف عظیم امت اسلام پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارد. اهمیت این واقعه به اندازه ای بوده که همواره عالمان و اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی در دوران و زمانهای مختلف اثار مستقل و غیر مستقلی در این باب نگاشته‌ و به بررسی و تحلیل این واقعه و علل وقوع این فاجعه و درس آموزی و عبرت گیری از آن پرداخته اند و خطبا و وعاظ نیز در طول تاریخ همواره بر تریبونها و منابر جانفشانی عده ای اندک برای بقاء اسلام را وصف کرده و درباره پاسداشت این روز مهم سخن رانده اند.

اشعار مولوی درباره امام حسین علیه السلام

جلال الدین مولوی بلخی نیز از این قافله عقب نمانده و اشعاری در این باب سروده است. جلال الدین بلخی در دفتر سوم مثنوی به سرزمین کربلا و رفتن به آنجا اشاره می‌کند و در دفتر ششم در قالب حکایتی به ترسیم عزدارای امام حسین علیه السلام پرداخته و سپس آن را به نقد کشیده است. برای بررسی این اشعار سزاوار است نخست اشاره ای به متن این اشعار داشته باشیم. جلال الدین در دفتر ششم چنین سروده است :

روز عاشورا همه اهل حلب ### باب انطاکیه اندر تا به شب‏

گرد آید مرد و زن جمعى عظیم ### ماتم آن خاندان دارد مقیم‏

ناله و نوحه کند اندر بکا ### شیعه عاشورا براى کربلا

بشمرند آن ظلمها و امتحان ### کز یزید و شمر دید آن خاندان‏

نعره ‏هاشان مى‏رود در ویل و وشت ### پر همى‏ گردد همه صحرا و دشت‏

یک غریبى شاعرى از ره رسید ### روز عاشورا و آن افغان شنید

شهر را بگذاشت و آن سو راى کرد ### قصد جستجوى آن هیهاى کرد

پرس پرسان مى‏شد اندر افتقاد ### چیست این غم بر که این ماتم فتاد

این رئیس زفت باشد که بمرد ### این چنین مجمع نباشد کار خرد

نام او و القاب او شرحم دهید ### که غریبم من شما اهل دهید

چیست نام و پیشه و اوصاف او ### تا بگویم مرثیه ز الطاف او

مرثیه سازم که مرد شاعرم ### تا از اینجا برگ و لالنگى برم‏

آن یکى گفتش که هى دیوانه‏اى ### تو نه‏اى شیعه عدوى خانه‏اى‏

روز عاشورا نمى‏دانى که هست ### ماتم جانى که از قرنى به است‏

پیش مومن کى بود این غصه خوار ### قدر عشق گوش عشق گوشوار

پیش مومن ماتم آن پاک روح ### شهره‏تر باشد ز صد طوفان نوح‏

نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه‏ ى حلب‏

گفت آرى لیک کو دور یزید ### کى بدست این غم چه دیر اینجا رسید

چشم کوران آن خسارت را بدید ### گوش کران آن حکایت را شنید

خفته بودستید تا اکنون شما ### که کنون جامه دریدیت از عزا

پس عزا بر خود کنید اى خفتگان ### ز انکه بد مرگى است این خواب گران‏

روح سلطانى ز زندانى بجست ### جامه چه دْرانیم و چون خاییم دست‏

چون که ایشان خسرو دین بوده ‏اند ### وقت شادى شد چو بشکستند بند

سوى شادُروان دولت تاختند ### کنده و زنجیر را انداختند

روز ملک است و گش و شاهنشهى ### گر تو یک ذره از ایشان آگهى‏

ور نه‏اى آگه برو بر خود گرى ### ز انکه در انکار نقل و محشرى‏

بر دل و دین خرابت نوحه کن ### که نمى‏بیند جز این خاک کهن‏

ور همى ‏بیند چرا نبود دلیل ### پشت دار و جان سپار و چشم سیر

در رخت کو از مى دین فرخى ### گر بدیدى بحر کو کف سخى‏

آن که جو دید آب را نکند دریغ ### خاصه آن کاو دید آن دریا و میغ [۱]

جلال الدین در دفتر سوم اشعار دیگری سروده و می گوید:

هین مدو گستاخ در دشت بلا ### هین مرو کورانه اندر کربلا

که ز موی و استخوان هالکان ### می نیابد راه پای سالکان [۲]

برخی پژوهشگران شعر دیگری نیز در این باره از جلال الدین نقل کرده اند که گفته است:

کورکورانه مرو در کربلا ### تا نیفتی چون حسین اندر بلا [۳]

البته این بیت در نسخه نیکلسون یافت نشد و گویا در نسخه‌های دیگر مثنوی موجود بوده یا به احتمال دیگر این بیت همان ابیات موجود در دفتر سوم است نه اینکه بیت جداگانه ای باشد اما در نسخه های گوناگون به صورت متفاوت نقل شده است.

ملا هادی سبزواری دراین باره می‌نویسد: «هین مرو کورانه اندر کربلا : مخفف کرب و بلا که مطلق زمین خوفناک باشد و از بعض نسخ نقل کرده اند که تا نیفتى چون حسین اندر بلا» [۴]

مضامین و یافته های اشعار مذکور

متن اشعار کاملا واضح است و به جهت رعایت اختصار از شرح آن صرف نظر می‌کنیم، اما از مجموع این اشعار سه نکته استفاده می‌‌شود که اندیشه جلال الدین درباره واقعه عاشورا را ترسیم می‌کند:

۱- واقعه عاشورا صرفا یک حادثه ی تاریخی است که اساسا دوران آن گذشته و امروز دیگر سخن از یزید نیست؛

گفت آرى لیک کو دور یزید ### کى بد‏ست این غم چه دیر اینجا رسید

چشم کوران آن خسارت را بدید ### گوش کران آن حکایت را شنید

۲- کسانی که عمری برای امام حسین علیه السلام عزاداری کرده اند در خواب غفلت به سر برده اند و حقیقت عاشورا را نفهمیده اند؛

خفته بود‏ستید تا اکنون شما ### که کنون جامه دریدیت از عزا

پس عزا بر خود کنید اى خفتگان ### زانکه بد مرگى است این خواب گران‏

۳- روز عاشورا روز جشن و شادی است چون در این روز خسرو دین(امام حسین علیه السلام) از بند دنیا رهیده و به خدا پیوسته است؛

روح سلطانى ز زندانى بجست ### جامه چه دْرانیم و چون خاییم دست‏

چون که ایشان خسرو دین بوده ‏اند ### وقت شادى شد چو بشکستند بند

سوى شادُروان دولت تاختند ### کنده و زنجیر را انداختند

روز ملک است و گش و شاهنشهى ### گر تو یک ذره از ایشان آگهى‏

۴- زیارت شهدای کربلا و رفتن به بارگاه سیدالشهداء خیره سری و گستاخی است زیرا آنچه از ایشان به جا مانده (اگر به جا مانده باشد) مو و استخوانی بیش نیست و زیارت این استخوانها سالک را به سر منزل مقصود نمی رساند.

هین مدو گستاخ در دشت بلا ### هین مرو کورانه اندر کربلا

که زموی و استخوان هالکان ### می نیابد راه پای سالکان

۵ – و از بیت ذیل، بر فرض صحت انتساب آن، چنین برداشت می شود که امام حسین علیه السلام نا آگاهانه و بدون هر گونه دوراندیشی به سمت کربلا خارج شدند و به تعبیر جلال الدین این حرکت کورکورانه انجام گرفته! لذا ما نباید مانند او عمل کنیم؛

کورکورانه مرو در کربلا ### تا نیفتی چون حسین اندر بلا

بررسی و نظر

مطلب نخست مولوی که عاشورا را صرفا یک واقعه تاریخی قلمداد کرده است، بسیار عجیب است و درنگ بسیاری را می‌طلبد. اساسا آیا عاشورا ریشه ای مذهبی و اعتقادی دارد یا اینکه صرفا یک رخداد تاریخی است؟ آیا با گذشت تاریخ دیگر عزاداری و گریه بر سیدالشهداء لزومی نخواهد داشت؟ با توجه به مطالبی که در ادامه خواهد آمد روشن می‌شود که ائمه اهل بیت عاشورا را صرفا یک واقعه تاریخی ندانسته اند بلکه برای این روز به اعمال دینی زیادی سفارش فرموده اند و هیچگاه نفرمودند «کو دور یزید؟»، بلکه همچنان بر پاسداشت این واقعه همت می گماردند.

علامه جعفری در نقد و شرح خود بر مثنوی مولوی، با اعتراض بر مضامین اشعار مولوی درباره تخطئه عزاداری شیعیان در روز عاشورا، موارد متعالی و معنوی بسیاری را به طور مشروح بیان می کند. مواردی که مولوی می توانست با الهام گرفتن از وقایع کربلا در قالب شعر پیاده کند. ایشان در این زمینه می نویسد:

« آن چه که جلال الدین با نظر به چشم انداز کارى که در باره انسانیت ( هیومانیسم ) محض ، یا انسانى – الهى ، پیش گرفته بود ، مى توانست از داستان کربلا بهره بردارى کند ، مطالب زیر را که شمه اى از عناصر و واحدهاى داستان مزبور (تاریخ واقعه کربلا) است ، مطرح نموده و حقایق فراوانى را از واقعیتهاى قطعى نه از قصه هاى تمثیلى و ثابت نشده به فرهنگ مطلوب بشرى عرضه کند» سپس ایشان مفصلا مواردی را در چندین صفحه ذکر می کند که برای مطالعه آنها می توانید به آدرسی که در پاورقی درج شده مراجعه کنید. [۶]

استاد جعفری در ادامه به شدت بر مولوی اعتراض کرده و می نویسد:

«اگر گذشتن و انقراض حادثه ی کربلا بتواند دلیلى به عدم لزوم یادبود آن داستان باشد، حتى جلال الدین هم نمى تواند بگوید تنها به حال خود گریه کنید، زیرا چنانکه داستان خونین کربلا گذشته و به سلسلهء ابدیت پیوسته است هم چنین تبهکارى ها وگنه کارى هاى ما نیز به حکم

هر نفس نو مى‌شود دنیا و ما ### بى‌خبر از نو شدن اندر بقا

عمر همچون جوى نو نو مى‌رسد ### مستمرى مى‌نماید در جسد

گذشته و به پشت پرده‌ی طبیعت خزیده است، دیگر جایى براى گریه نمى ماند. اگر بگویید: گریه توام با توبه و بازگشت، کثافتها و لجنهاى روح را شستشو مى‌دهید، مى‌گوییم: گریه بر داستان نینوا نیز کثافتها و لجنهایى را که به روى انسان و انسانیت با دست تبهکاران کشیده مى‌شود، شستشو مى‌کند و مى‌گوید: روى انسان را پاک نگه بدارید… جلال الدین دو موضوع فرد و اجتماع را در این داستان بهم مخلوط نموده و به نتیجهء نادرستى رسیده است» [۷]

شمس تبریزی و نکوهش گریه بر امام حسین علیه السلام

نکته دوم و سوم اشعار یاد شده که مستقیما به عزاداری برای امام حسین پرداخته و آن را به سخریه گرفته و روز عاشورا را روز شادی قلمداد می‌کند، بسیار عجیب تر از مطلب نخست است. و البته این تنها مولوی نیست که به واقعه عاشورا اینگونه می نگرد بلکه سخن مولوی ریشه در عقاید انحرافی تصوف دارد.

شمس تبریزى (استاد مولوی) نیز گریه بر خاندان عصمت و طهارت را به استهزا می گرفته و مولوی نیز از او تبعیت کرده است. شمس مى‏ گوید: «”خجندى” بر خاندان پیامبر مى ‏گریست، ما بر وی مى ‏گریستیم، یکی به خدا پیوست، بر وی مى ‏گرید…!» [۸]

شمس در جای دیگر می گوید: «خجندی می گوید که مصیبت خاندان می دارم! مصیبت خود را فراموش کرده است.» (مقالات شمس، صفحه۳۴۱)

این‏جا باید گفت: پس باید – العیاذ بالله – بر حال عرش و کرسی و لوح و قلم و زمین و آسمان که همه بر حسین علیه السلام گریستند، بلکه باید بر حال پیامبر و امیرالمؤمنین صلوات للّه‏ علیهما و آلهما و… هم گریه نمود که حتی قبل از واقعه جگرگداز عاشورا بر حسین‏شان گریستند، و زمین و زمان را به سوختن و گداختن فرمان راندند، و عالم را در سوگ آن جانِ جانان به اندوه و ماتم ابدی نشاندند!

باید از کسانی که مى ‏کوشند بدیهیات را انکار کرده، و شمس و مولوی را شیعیانِ اهل تقیه و مدارا معرفی کنند، پرسید که: آیا در همان شرایطی که “شمس خجندى” بى ‏پروا بر شهید مظلوم کربلا گریه مى‏ کرد، تقیه ی شمس و مولوی اقتضا مى‏ کرد که به اجتهاد در مقابل نصوص بی حد و حصر برخیزند، و سوگواری بر امام شهیدان را استهزاء کنند؟[۹] در هر حال اندیشه جلال الدین در این اشعار کاملا روشن است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد.

عبدالقادر گیلانی و عزاداری امام حسین علیه السلام در روز عاشورا

عبدالقادر گیلانی (قطب اعظم و سرسلسله فرقه صوفیه قادریه) نیز درباره عزاداری در روز عاشورا همین باور را ابراز کرده است؛ عبدالقادر گیلانی پس از بیان اشکالی که شیعیان درباره روزه روز عاشورا و سرور این روز بر اهل تسنن مطرح می کنند، چنین پاسخ می‌دهد:

قد طعن قوم على من صام هذا الیوم العظیم وما ورد فیه من التعظیم وزعموا أنّه لا یجوز صیامه لأجل قتل الحسین بن علی رضى اللّه عنهما فیه. وقالوا: ینبغی أن تکون المصیبه فیه عامّهً لجمیع الناس لفقده فیه، و أنتم تتّخذونه یوم فرح وسرور … هذا القائل خاطئ و مذهبه قبیح فاسد لأن الله تعالی اختار لسبط نبیه صلی الله علیه (و آله) و سلم الشهاده فی اشرف الأیام و أعظمها و أجلها و اوقعها عنده… و لو جاز أن نتخذ یوم موته [یوم‏] مصیبه لکان یوم الإثنین أولى بذلک، إذ قبض اللّه تعالى نبیه [محمدا] صلّى اللّه علیه و سلّم فیه، و کذلک أبو بکر الصدیق رضی اللّه عنه قبض فیه.‏.. کذلک یوم عاشوراء لا یتخذ یوم مصیبه، و لأن یوم عاشوراء إن اتخذ یوم مصیبه لیس بأولى من أن یتخذ یوم فرح و سرور.[۱۰]

ترجمه: قومی (شیعیان) به روزه گرفتن و بزرگداشت روز عاشورا ایراد گرفته اند و گمان کرده اند به خاطر قتل امام حسین رضی الله عنه در این روز، روزه گرفتن جایز نیست و گفته اند به خاطر شهادت ایشان باید در این روز هر ساله عزاداری کرد و طعنه می زنند که شما این روز را روز فرح و شادی قرار می دهید… کسی که قائل به این حرف باشد خطا کار است و مذهبش قبیح است زیرا خداوند خواسته است به خاطر قرار دادن شهادت سبط نبی صلوات الله علیه [و آله] و سلم در این روز مبارک بر مقام ایشان بیفزاید و او را به مقام خلفای راشدین برساند… اگر بنا باشد روز مرگ (سیدالشهدا) را روز ماتم قرار دهیم روز دوشنبه سزاوارتر به این کار است زیرا در این روز خدا جان پیامبرش محمد و همچنین ابوبکر را گرفت… روز عاشورا روز مصیبت نیست زیرا عزای این روز شایسته تر از شادی و سرور نیست.

+ همچنین ببینید: فایل صوتی کوتاه در پاسخ به شبهه صوفیان درباره عزاداری در روز عاشورا | استاد معاونیان

حاشیه: ابن عربی و تبرک جستن به روز عاشورا با پیروی از بنی امیه

پیش تر و در مطالب قبل اشاره شد که ابن عربی به کرّات و به انحاء مختلف، به شرافت، فضیلت و برکت روز عاشورا تاکید می کند و آن را در زمره ایامی چون ماه مبارک رمضان، شبهای قدر، روز عرفه و… قرار می دهد و روایاتی را از اسلاف خود در فضیلت و استحباب روزه این روز ذکر می کند. برای مشاهده مشروح مطلب روی این نوشته کلیک کنید.

آیا شعر کجایید ای شهیدان خدایی از مولوی است؟

اما در ادامه بررسی دیدگاه مولوی باید گفت که برخی با تکیه بر ابیات زیر که منتسب به وی است، تلاش می کنند تا دیدگاه او درباره عزاداری امام حسین علیه السلام را تعدیل کنند:

کجایید اى شهیدان خدایى ### بلاجویان دشت کربلایى‏

کجایید اى سبک ‏روحان عاشق ### پرنده تر ز مرغان هوایى‏

کجایید اى شهان آسمانى ### بدانسته فلک را درگشایى‏ … [۱۱]

این ابیات در کتاب دیوان کبیر شمس با تصحیح بدیع الزمان فروزانفر آمده است.‌ لازم به ذکر است که دیوان شمس به دلیل حجمِ گسترده آن و مشوّش بودنِ نسخِ موجود از آن، هنوز متنِ کاملاً قابلِ اعتمادی از جهتِ تصحیح ندارد. فروزان فر، ده نسخه خطی را در تصحیح دیوان شمس به کار گرفته است. بر اساس فهرست توصیفی فروزانفر – که در مقدمه ی جلد اول دیوان کبیر آمده – می توان دریافت که وی نسخه ی «فذ» یعنی نسخه ی قونیه مورخ ۷۷۰ را به دلیل این که کامل ترین نسخ است و تعداد اشعار آن از همه بیشتر، در استنساخ مبنای کار»[۱۲] قرار داده است. بنابراین اساس کار، حجیم ترین نسخه است، نه معتبر ترین آن.

بیشتر بخوانید: آیا شعر کجایید ای شهیدان خدایی … متعلق به مولوی است؟

نقد استاد مینوی بر تصحیح دیوان شمس بدیع الزمان فروزانفر

استاد مجتبی مینوی در مقاله ی «لزوم اهتمام در چاپ کردن کتاب مولانا به طریق تصحیح انتقادی»، دیوان تصحیح شده توسط فروزانفر را در ترازوی انتقاد گذاشته است.

یکی از ایرادهایی که فروزانفر در مقدمه ی خود، بر دیوان شمس چاپ لکنهو وارد می کند این است که «در اشعار اصلی، حذف و اضافات ناروا راه یافته و عده ی بسیاری از غزلیات دیگران، در ضمن اشعار اصلی آمده است»[۱۳]، بنابراین در حین مطالعه ی این چاپ در سال ۱۳۱۲ «هر غزلی را که دور از مشرب صافی تصوف و فقر مولانا می شناخت، به علامتی مشخص می نمود.»[۱۴] پس فروزانفر کاملا بر این امر وقوف داشته است که در دیوان شمس، اشعار دخیل بسیاری وارد شده است؛ همان نظری که مینوی نیز بر آن است:

«…غزل سازی به روال غزل های مولانا در سرزمین روم در میان درویش های مولوی و اولاد و احفاد مولانا متداول شده بود و دو برابر دیوان غزلیاتی که از مولوی مانده است (دیوان کبیر یا دیوان شمس تبریزی) غزلیاتی است که دیگران ساخته و در آنها به شیوه ی مولوی، نام شمس تبریزی را گنجانده اند.» [۱۵]

بر این اساس، هر دو استاد، اذعان دارند که غزل های بسیاری از دیگران، وارد دیوان مولوی و به نام او شده است. این کار در تاریخ ادب فارسی، بی سابقه نیست؛ چرا که بسیاری از افراد ناشناخته، بدین وسیله آثار خود را زنده نگاه می داشته اند و یا گاه کاتبان بی اطلاع به دلیل نزدیکی اشعار، شعری را در دیوانی می گنجانیده اند. در بعضی موارد نیز خود کاتبان، اشعاری بر نظم و نسق دیوانی که کتابت می کرده اند، می سرودند و بدان می افزودند.

استاد مینوی در ادامه، طریقه ی دست یابی استاد فروزانفر را به نسخ، شرح می دهد و کار او را چنین نقد می کند:

«مرحوم فروزانفر، وقتی که در صدد چاپ کردن دیوان شمس تبریزی برآمد، از مردی موسوم به فریدون نافذ اوزلق که مدیر مؤسسه ی تاریخ طب در دانشگاه انقره است، خواهش کرد عکس نسخه ای را برای او بفرستد. فریدون نافذ عکس بزرگترین مجموعه ای از این غزلیات را که می توانست بیابد، گرفته فرستاد [یعنی همان نسخه ی «فذ» ]… بنده عکس سه نسخه ی بسیار معتبر از دیوان شمس از سه کتابخانه ی ترکیه فراهم آورده به طهران فرستادم. نسخه ای از قونیه، نسخه ای از افیون قره حصار و نسخه ای از کتابخانه ی اسعد افندی از استانبول. دو ثلث از غزل هایی که در نسخه ی عکسی فریدون نافذ بود، در این سه نسخه اصلا نیست. رمز این سه نسخه در چاپ مرحوم فروزانفر، قو، قح و عد است و اگر در مجلدات ده گانه ی این کتاب نظر بیندازید و مأخذ غزل ها را که در حاشیه ی پای صفحه ذکر کرده است بخوانید، خواهید دید که بیش تر غزل های مندرج در این دیوان کبیر را قو، قح و عد ندارد. یعنی که از مولانا نیست؛ به دلیل این که سه نسخه ی معتبر قدیم آنها را ندارد. ترجمه ای که آقای گلپینارلی از غزلیات مولانا به ترکی کرده است، از روی نسخه ی اسعد افندی بوده و بنابراین در آن ترجمه هم دو ثلث این غزل ها نیست. نسخه ی چستربیتی که یکی دیگر از مآخذ مرحوم فروزانفر بوده است نیز از همان نسخه های “اوعى و اجمع بوده و بنابراین دارای مبلغ زیادی غزلهای الحاقی مردود و مشکوک فیه است. مرحوم فروزانفر چون آن همه غزل را از روی آن نسخه ی اولی که به دستش رسیده بوده است، توسط آقایان یزدگردی و کریمان نویسانیده بوده، دیگر نخواسته است از آنها چشم بپوشد؛ آنها را با نسخه های دیگر مقابله کرده و ماخذ آنها را در حواشی ذکر کرده است که باز همین کار لااقل این فایده را دارد که از روی آن، ما بدانیم کدام غزلها مورد شک و تردید یا به کلی مردود است.» [۱۶]

در نتیجه بدون مشاهده و بررسی حواشی جناب فروزانفر، نمی توان به تمامی اشعار این چاپ از دیوان شمس، اعتنا و اعتماد نمود و به اشعار آن استناد کرد. از همین روی لازم بود تا با بررسی تعلیقات جناب فروزانفر، مشخص شود که اشعار مذکور(کجائید ای شهیدان خدایی)، در نسخ معتبر خطی دیوان شمس وجود دارد؟ یا از جمله اشعاری است که بعد ها به دیوان مولوی افزوده شده است؟

نتیجه بررسی ها این بود که اشعار مورد بحث(کجائید ای شهیدان خدایی)، در نسخه های معتبر و قدیمی قو(نسخه موزه قونیه که از روی نسخ دست اول استنساخ شده است)، قح(نسخه کتابخانه گدک احمد پاشا) و عد(نسخه کتابخانه اسعد افندی در سلیمانیه که از روی نسخ دست اول استنساخ شده است) وجود ندارد[۱۷]، و به قول استاد دکتر مینوی، انتساب آن به مولوی مردود است و نمی توان از این اشعار برای تحلیل دیدگاه های مولوی بهره جست. تصاویر مربوطه در ادامه درج شده است.

آیا شعر ای شاه شاهان جهان الله مولانا علی از مولوی است؟

حاشیه: یکی دیگر از اشعاری که برخی از صوفیان شیعه برای اثبات تشیع مولوی از آن استفاده می کنند، ابیاتی است که طلیعه آنها اینچنین است:

ای شاه شاهان جهان الله مولانا علی ### ای نور چشم عاشقان الله مولانا علی… الی آخر

و

ای مرغ خوش الحان بخوان الله مولانا علی ### تسبیح خود کن بر زبان الّله مولانا علی… الی آخر

جالب است که این اشعار حتی در نسخه فروزانفر (که حدود دو سوم اشعار آن در نسخه های قدیمی و معتبر نیست) هم وجود ندارد. عجیب است که برخی چگونه برای اثبات تشیع مولوی به آن استناد می کنند. [۱۸] برای مطالعه بیشتر در این زمینه به مطالب زیر مراجعه کنید:

مولوی شیعه بود یا سنی؟

مذهب شمس تبریزی-شیعه یا سنی|ستایش و مدح عجیب خلفای اهل سنت

بررسی اشعار مولوی در مدح حضرت علی علیه السلام- بخش اول

بررسی اشعار مولوی در مدح حضرت علی علیه السلام- بخش دوم


[۱] مولوی، مثنوى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، تهران‏، ۱۳۷۳، چاپ اول‏، ص ۸۴۶

[۲] مولوی، مثنوى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، تهران‏، ۱۳۷۳، چاپ اول‏، ص ۳۳۴

[۳] خیراتیه، ج۲، ص۴۵ به نقل از نقدی بر مثنوی، ص ۲۲۲ نقل شده که در بعضی از نسخ مثنوی این بیت موجود است.

[۴] ملا هادی سبزواری، شرح مثنوی، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى، ۱۳۷۴ ش، ج۲، ص ۴۸

[۶] محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى جلال الدین محمد مولوى، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۵۳ ش، ج ۱۳، ص ۳۰۷

[۷] محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى جلال الدین محمد مولوى، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۵۳ ش، ج ۱۳، ص ۳۱۸

[۸] شمس تبریزی، مقالات، تحصیح احمد خوشنویس (عماد)، زهره، تهران، ۱۳۴۹، ص ۲۷۱

[۹] یا اینکه خود را از سیده کائنات زهرای اطهر علیها السلام ، برتر دانسته، او را “زاهده بى‏ معرفت” بدانند و خود را “عارف واصل”؟! آیا حتی سنی مذهبان به خود اجازه می دهند که چنین جسارتی به ساحت قدس و طهارت والا ولیه‏ اللّه‏ عظمای خداوند، فاطمه صدیقه علیها السلام نمایند؟

[۱۰] عبدالقادر گیلانی، الغنیه لطالبی طریق الحق، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۷ م، ج۲، ص۹۳

[۱۱] مولوی، دیوان کبیر شمس‏، مصحح: بدیع الزمان فروزانفر، طلایه، تهران‏، ۱۳۸۴، چاپ اول،‏ ص ۱۰۰۴، غزل شماره ۲۷۰۷

[۱۲] مولوی، کلیات شمس، مقدمه ی فروزانفر، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۳: یج

[۱۳] مولوی، کلیات شمس(نسخه قونیه)، تصحیح توفیق هـ سبحانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۸۶، ۲جلد

[۱۴] مولوی، کلیات شمس(نسخه قونیه)، تصحیح توفیق هـ سبحانی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، ۱۳۸۶، ۲جلد

[۱۵] مینوی، لزوم اهتمام در چاپ کردن کتاب مولانا به طریق تصحیح انتقادی، مجله آینه ی میراث،۱۳۸۱، سال۵، شماره۱، ص۹۲

[۱۶] مینوی، لزوم اهتمام در چاپ کردن کتاب مولانا به طریق تصحیح انتقادی، مجله آینه ی میراث،۱۳۸۱، سال۵، شماره۱، صص۹۲ و۹۳

[۱۷] مولوی، کلیات شمس(دیوان کبیر)، با تصحیحات و حواشی بدیع الزمان فروزانفر، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۶۳، چاپ سوم، جلد۶، صص ۵۶ و ۵۷، غزل شماره ۲۷۰۷

[۱۸] البته قرائن دیگری نیز وجود دارد که نشان می دهد این شعر از مولوی نیست و بعد ها توسط صوفیان شیعه به دیوان او افزوده شده است. مثلا مولوی خودش را در این شعر، ملای رومی خطاب نموده در حالیکه به اقرار مولوی پژوهان، این لقب پس از قرن ۹ استفاده میشده و پیش از آن سابقه نداشته است.

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

0 دیدگاه دربارهٔ «نگاه عجیب مولوی و شمس تبریزی به عزاداری امام حسین و واقعه کربلا;

  1. سلام بعد هزارو چهارصد سال گریه کردن، خواهشا تغییر رویه بدین شاید وضعیتتون بهتر شد، مولوی و شمس بیهوده حرفی نمیزنند، انقدر تعصب بیجا رو چیزی نداشته باشید، به جای عذاداری به همه یاد بدید چطور درست فکر کنند اونوقت وضعیت جامعه ای ک شیعه میدونه خودشو، انقد اسفناک نشده بود.

    پاسخ
  2. هر چی توجیه بیارین برای این شاعر فاسدالعقیده و سنی ناصبی ، فقط اب در هاون کوبیدن است . بر مولوی و حافظ و همه صوفی مسلکان لعنت .
    شما اقای سعید بلالی هم برید کشکتون رو بسابید . حرف از روغنفکری میزنید و از اصول اولیه اعتقادی شیعه هم اطلاع ندارید.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید