پیشنهادی:

راز قتل شمس- جاسوسی مولوی و شمس- پروفسور میکائیل بایرام+فیلم

جاسوسی شمس تبریزی و مولوی برای مغول ها

پرفسور میکائیل بایرام (میکاییل بایرام) که اسناد شخصی کتابخانه مولوی در ترکیه را اداره می کرد، متوجه شده که مولوی جاسوسی مغول ها را می کرده است.

پروفسور میکائیل بایرام درباره جاسوسی شمس و مولوی

راز قتل شمس تبریزی چیست؟

او بر اساس پژوهش های خود بر روی اسناد، علت قتل شمس تبریزی توسط فرزندان مولوی را این گونه می داند:

مولوی و شمس در خدمت ظلم و ستم حکومت سلجوقیان و معین الدین پروانه بودند و فرزندان مولوی به دو نهضت مهم فقرای آن دوران، جنبش اخی ها یا برادران و جنبش زنان به نام باجیان گرایش داشتند که اندیشه های انقلابی داشتند و با دولت وقت مخالف بودند.

شمس تبریزی و مولوی مخالف مردم و حامی دولت سلجوقی و مغول بودند. به همین دلیل شمس توسط فرزندان مولانا به قتل رسید.

بی دلیل نبود که برای ساخت گنبد خضرا به وسیله علم الدین قیصر از ثروتمندان قونیه به قیمت ۳۰۰۰۰ درم پرداخت و معین الدین پروانه ۸۰۰۰۰ درم به این مبلغ افزود و مجددا ۵۰۰۰۰۰ درم دیگر نیز بر آن افزود تا مرقد قبه خضرای مولوی بر پا شود.

زندگی و عاقبت پروانه – دوست مولوی – نیز عبرت انگیز و قابل توجه بوده و قتل او در تاریخ خواندنی است.

حمایت شدید مولوی از مغول ها و بر حق دانستن حکومت آنها

پروفسور بایرام درباره حمایت عجیب مولوی از مغول ها می گوید:

شمس تبریزی ، رابط مذاکره بین مولوی و مغول ها بوده است .

به مولوی و اطرافیانش در حمله مغول ها، هیچ آسیبی وارد نشد. زیرا آنها در حمایت مغول ها بودند. اما ترک ها خسارت بسیاری دیدند و افراد بسیاری از آنها کشته شد و کتابخانه های آنها نیز به آتش کشیده شد.

مولوی اطاعت از مغولان را واجب می دانست و در کتب خود نیز

ادامه مطلب

سفارش مولوی به بی غیرتی و جسارت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

کتاب فیه ما فیه شامل یادداشت‌هایی است که در طول سی سال از سخنان مولوی در مجالس مختلف فراهم آمده ‌است . مولوی در فصلی از این کتاب به ساحت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جسارت نموده و به صورت غیر مستقیم بیان می کند که وجود مبارک ایشان برای تهذیب و پاک نمودن خویش از رذائل (نعوذ بالله من هذه الاباطیل) به ازدواج با زنان مباردت می فرمودند… همچنین وی ضمن توهین به زنان – که آنها را به منزله مصائبی برای پاک نمودن نجاسات مردان به شمار می آورد – توصیه می کند که باید غیرت خود را از میان بردارید و اگر عقل شما با این مساله مخالفت می کند و نمی توانید آن را کنار بگذارید، تصور کنید که زنانتان به عقد شما در نیامده اند و تنها بدکاره ای خراباتی هستند که نسبت به آنها غیرتی ندارید و گاه گاهی از سر دفع شهوت به آنها سر می زنید:

غیرت مولوی«فرمود که شب و روز جنگ مى‏ کنى و طالب تهذیب اخلاق زن مى‏ باشى و نجاست زن را به خود پاک مى ‏کنى. خود را درو پاک کنى بهتر است که او را در خود پاک کنى… و غیرت را ترک کن اگرچه وصف رجال است… خداوند عزّ و جلّ راهى باریک پنهان بنمود پیغامبر را صلى اللّه علیه [و آله] و سلّم و آن چیست؟ زن خواستن تا جور زنان مى‏ کشد و محال‏هاى ایشان مى‏ شنود و برو مى‏ دوانند و خود را مهذب مى‏ گرداند وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ. جور کسان برتافتن و تحمّل کردن چنان است که نجاست خود را دریشان مى‏ مالى خلق تو نیک مى‏ شود از بردبارى، و خلق ایشان بد مى ‏شود از دوانیدن و تعدّى کردن. پس چون این را دانستى خود را پاک مى ‏گردان. ایشان را همچو جامه‏ دان که پلیدى‏ هاى خود را دریشان پاک مى ‏کنى و تو پاک مى ‏گردى….»

همچنین با توصیه به نفی غیرت می گوید:

«اگر با نفس خود برنمی آیی از روی عقل با خویش تقریر ده که چنان انگارم کـه عقدی نرفته است معشوقه ایست خراباتی هرگه که شهوت غالب می شود پـیش وی مـیروم بـاین طریـق حمیّـت را و حسد و غیرت را از خود دفع میکن تا هنگـام آنکـه ورای ایـن تقریـر تـرا لـذّت مجاهـده و تحمّـل رو نمایـد و از محالات ایشان ترا حالها پدید شود بعد از آن بی آن تقریر تو مرید تحمّل و مجاهده و بر خود حیف گرفتن گردی چون سود خود معین درآن بینی… این مردمان مى ‏گویند که «ما شمس الدّین تبریزى را دیدیم، اى خواجه ما او را دیدیم.» اى غرخواهر [ناسزائی رکیک و زننده]، کجا دیدى؟ یکى که بر سر بام اشترى را نمى ‏بیند مى‏ گوید که من سوراخ سوزن را دیدم و رشته گذرانیدم‏»

وی در ادامه ی سفارش به نفی غیرت با نقل داستانی جعلی مجددا به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جسارت می کند:

«آورده ‏اند که پیغامبر صلى اللّه علیه [و آله] و سلّم با صحابه از غزا آمده بودند فرمود که طبل را بزنید «امشب بر در شهر بخسبیم و فردا درآئیم.» گفتند «یا رسول اللّه به چه مصلحت؟» گفت «شاید که زنان شما را با مردمان بیگانه جمع بینید و متألّم شوید و فتنه برخیزد.» یکى از صحابه نشنید. در رفت. زن خود را با بیگانه یافت. اکنون راه پیغامبر صلى اللّه علیه [و آله] و سلّم این است که مى ‏باید رنج کشیدن از دفع غیرت و حمیّت…» [۱]

 

با اندکی تتبع، به احادیث محکم و صریحی در این زمینه برخورد می کنیم که به مواردی از آنها اشاره می شود:

ادامه مطلب

بازتاب سماع مولوی در قونیه و واکنش وی به اعتراضها

انحرافات مولوی،نقد مولوی – سماع ۵ |بازتاب سماع مولوی و واکنش وی به اعتراضها

واکنش گروه های مختلف به سماع مولوی در قونیه

با همه ی سابقه و پیشینه ای که سماع در میان صوفیان داشت و با همه ی توجیه و تاویلها و فضیلت سازیهایی که مشایخ تصوف برای سماع نموده بودند و با همه ی نفوذ و رواجی که تصوف در شهر مهم قونیه داشت (و به رغم حمایتی که پادشاهان و وزیران سلجوقی حاکم بر قونیه و روم از این برنامه ی درویشی می کردند) ، برنامه های افراطی مولوی مخالفتها و اعتراض های وسیعی را از سوی گروه های مختلف مردم برمی انگیخت.در این اعتراض جمعی ، اقشار گوناگون مردم شرکت داشتند ، نه تنها متدینان و فقیهان که بسیاری از دانشمندان (غیر از فقیهان) و افراد دیگر نیز از تندرویهای مولوی ناخشنود بودند.

حتی شمار زیادی از صوفیان و مشایخ آنها نیز در این جبهه ی ضدّ سماع حضور داشتند و فعالانه مبارزه می کردند. حکایتهای سپهسالار و افلاکی و حتی برخی شعرهای دفاع آمیز مولوی نشان دهنده ی حجم وسیع این اعتراضها است.

مناقب العارفین نقل میکند :

«علمای شهر که در آن عصر حضور داشتند و هر کدام در علوم مختلف استاد و مورد قبول بودند ، به اتفاق نزد عالم بزرگ شهر قونیه ، “قاضی سراج الدین” رفتند و از رواج سماع و رباب (توسط مولوی) شکایت کردند….۱ »

همچنین مناقب العارفین در جای دیگر می نویسد :

«در آن زمان نه چندان اعتراض و انکار می کردند و فتواها می نبشتند (مینوشتند) و در تحریم سماع و رباب ، بابها می خواندند که در بیان کتاب آید!۲ »

جمله ی زیر – که همان کتاب از مولوی نقل کرده است – حجم وسیع اعتراضها را به وضوح نشان می دهد :

«ای دریغا ! اهل قونیه از

ادامه مطلب

انحرافات مولوی،نقد مولوی – سماع ۴ | گروه ارکستر و کنسرت مولوی

گروه ارکستر و کنسرت مولوی

مولوی برای بساط سماع – و به قول “لویی ماسینیون” کنسرت روحانی- خود یک “ارکستر” * کامل تشکیل داده بود تا بتواند اشتهای جوشان خویش را اشباع کند.

“خوانندگان” ، “نوازندگان” ، از “طبّالان” (طبل زنان) ، “دفّافان” (دایره زنان) ، نی نوازان – به اضافه ی مریدانِ هم سماع و پر حرارات – همه دست به دست هم می دادند و بزم عرفانی مولوی را هر چه بیشتر داغ می کردند!

نام تعدادی از اعضای ارکستر مولوی در تاریخ زندگانی وی – بویژه در کتاب مناقب العارفین – بصورت پراکنده آمده است.

“شرف الدین عثمان” :خواننده و نوازنده ، که مناقب العارفین مهارت او را در حدّ “عبدالمومن” موسیقی دان معرفی میکند و می گوید:

“…ندیم خاص حضرت (مولانا) بود و انگشت نمای جهان ، و ملوک زمانِ مَرَدَه (مریدان) ، صحبت (همنشین) او بودند.” (مناقب العارفین ۴۸۶ ، رساله سپهسالار ، تعلیقات ۳۴۱).

(عبدالمومن موسیقی دان یکی از موسیقی دانان مشهور و صاحب نظر و دارای تالیف در فن موسیقی است.وی در قرن هفتم میزیسته است.)

در دیوان شمس آمده است :

آمد عثمان شهاب دین هین

ادامه مطلب

انحرافات مولوی،نقد مولوی – سماع ۳ | رقص و سماع عریان

رقص و سماع عریان مولوی

سماع در تاریخ تصوف سابقه ی چندصد ساله داشت اما مولوی چنان مجالسی از ساز و آواز و پای بازی در قونیه برپا می کرد که تاریخ صوفی گری کمتر به یاد داشت! ۱۷

انرژی جنبشی و میلِ شدید او نسبت به سماع ، برخی صوفیان و هم مسلکان وی را نیز به سماع وا میداشت! حتی دست آموزان و مریدان وی از همراهی با او عاجز می ماندند!

نوازندگان و خوانندگان – همه ی کثرت و تعدد آنها – از نفس می افتادند ۱۸، اما مولوی همچنان میچرخیدند!

مولوی در سماع از استاد خویش “شمس تبریزی” نیز پیشی گرفته بود.یک روز و دو روز و بیش تر و – به تعبیرهای اغراق آمیز افلاکی – گاهی تا یک هفته ۱۹ و یک ماه ۲۰ سماع مولوی ادامه میافت.

آوازه خوانیِ تنها(همراه با رقص) ، مولوی را راضی نمی کرد، “طبل” ۲۱ ، “نی” ۲۲ ،دایره”،بویژه “رباب” (شبیه طنبور) باید ، تا مرغِ جان وی در آسمان تصوف و عرفان به پرواز درآید. او مرده و کشته ی “رباب” ۲۳ بود ، برای آن شعر میگفت و غزل می سرایید ، تعظیم و تقدیسش میکرد ، با آنان که به رباب بی حرمتی میکردند ستیزه و تندی میکرد. ۲۴

چنان در سماع و چرخ و رقص غرق میشد که گاهی “تنها لباسِ او” ار بدنش بیرون می آمد و

ادامه مطلب