پیشنهادی:

معاد جسمانی در فلسفه از زبان اساتید حکمت و فلسفه – آیت الله شیخ محمدتقی شریعتمداری

مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی شریعتمداری به نقل از اساتید فلسفه، درباره ملاصدرا و معاد جسمانی چنین نقل کردند: ما چند نفر استاد داشتیم در فلسفه و حکمت؛ همه‌شان اقرار داشتند که … ادامه مطلب

فلسفه مادر سکولاریسم؛ همترازی عقل با وحی و نبوت

معنای عام سکولاریسم «انقطاع از دین و هدایت آسمانی» است اما چیزی که مورد غفلت قرار گرفته سکولاریسم معرفتی است که مادر همه سکولاریته ها به شمار می رود.

سکولاریسم معرفتی به این معناست که معتقد باشیم بدون ارتباط با خداوند و وحی می توانیم به حقایق عالم و معارفی که برای سعادت مادی و معنوی و هدایت انسان لازم است، با عقل و اندیشه مستقل و خود بنیاد، دست پیدا کنیم که معنای ضمنی و التزامی این حرف این است که نیازی به بعثت انبیاء و ارسال رسل برای کسب معارف وجود ندارد.

فلسفه یونان مدعایی جز این ندارد و از آغاز تا انتها در پی رسیدن به معارف و حقایق عالم با ذهن و فکر آدمی است و البته دلیل خطاهای فاحش و رودررویی اش با آموزه های عقلانی و وحیانی همین خودبنیادی بوده است که در این مباحث به تدریج به آن خواهیم پرداخت.

امروز که وارد نقد متن فلسفه شده ایم، از نقد «تعریف فلسفه» آغاز می کنیم که به وضوح بیانگر ماهیت خودبنیاد و سکولار این مکتب و مرام است.
برای فلسفه چند تعریف ارائه شده که دو تعریف مشهور آن عبارت است:

ـ «فلسفه‌، همانند شدن‌ جهان‌ ذهنی‌ و عقل‌ آدمی‌ با جهان‌ عینی‌ و خارجی‌ است»‌. (مطهری‌، مرتضی‌، آشنایی‌ با علوم‌ اسلامی‌ (منطق‌، فلسفه‌) ص ۴۱۴)
ـ «فلسفه‌، تلاشی‌ است‌ عقلانی‌ برای‌ بیرون‌ آمدن‌ نفس‌ آدمی‌ از قوه‌ و نقص‌ به‌ سوی‌ فعلیت‌ و کمال‌ در دو جهت‌ علم‌ و عمل»‌. (همان)

همان گونه که ملاحظه می کنید در تعریف اول، فلسفه مدعی فهم همه حقایق عالم تا جایی است که چون آینه همه آنها را در وجود و ذهن آدمی منعکس کند و در تعریف دوم هم مدعی به کمال رساندن انسان در دو بعد علم و عمل است که در هر دو تعریف، سخنی از منبع معرفتی ای جز اندیشه و عقل مستقل آدمی نیست.

به عبارت دیگر فیلسوفان بر این گمانند که با فکر مستقل که عبارت است از کنار هم قرار دادن بدیهیات عقلی می توان همه مرزهای علم را در نوردید و انسان و جامعه ای دانا و سعادتمند ایجاد کرد. در فلسفه به اصطلاح اسلامی تاکید می شود که ما بر خلاف متکلمان که به سراغ منابع و متون دینی می روند و متعهد به دفاع و اثبات آموزه های دینی هستند، چنین تعهدی نداشته بلکه از هر گونه تعهدی جز تعهد به دلیل و برهان (یعنی یافته های مستقل فکری شان) رها هستیم و گاه متکلمان را هم به اتهام مقلد بودن می نوازند.

به مطلبی که فیاض لاهیجی (م ۱۰۷۲) داماد ملاصدرا در کتاب گوهر مراد در باره تفاوت فلسفه با کلام نوشته، توجه فرمایید:
«فرق میان کلام و حکمت[فلسفه]، آن است که چون دانسته شد که عقل را در تحصیل معارف الهى و سایر مسائل عقلیّه، استقلال تمام حاصل است و توقّفى در این امور به ثبوت شریعت ندارد، پس تحصیل معارف حقیقیّه و اثبات احکام یقینیّه براى اعیان موجودات، بر نهجى که موافق نفس الأمر بوده باشد، از راه دلایل و براهین عقلیّه صرفه که منتهى شود به بدیهیّات که هیچ عقلى را در قبول آن توقفى و ایستادگى نباشد، بى آنکه موافقت یا مخالفت وضعى از اوضاع یا ملّتى از ملل[شریعتی از شرایع] را در آن مدخلى بود و تأثیرى باشد، طریقه حکما[فلاسفه] بود و علم حاصل شده به این طریق را در اصطلاح علماء، علم حکمت[فلسفه] گویند» (گوهر مراد، ص: ۴۱)

البته لاهیجی در ادامه افزوده:
«و لا محاله موافق شرایع حقّه باشد، چه حقیقت شریعت در نفس الأمر به برهان عقلى محقّق است، امّا این موافقت را در اثبات مسأله حِکمى مدخلیّتى نباشد و ثبوت وى موقوف بر آن نبود. و اگر احیانا مخالفتى میان مسأله حِکمى که به برهان صحیح ثابت شده و قاعده شرعى ظاهر شود، تأویل قاعده شرعى واجب بود.»

می بینیم که جناب لاهیجی به خودبنیادی فلسفه در فهم معارف و حقایق هستی و عالم تصریح کرده و گفته برای فیلسوف و اهل فلسفه هم اصلا مطرح نیست که مطالب و یافته هایشان با دین و شریعت مطابق است یا نیست. حتی اگر با دلایل فلسفی به حقانیت دین و مذهبی پی برده باشند، باز لزومی در انطباق یافته های خود با آموزه های دینی نمی بینند. در حالی که این خود خلاف عقل است. چگونه با عقل دریافته اند که مکتبی از ناحیه خداوند است و آموزه های آن مطابق با حق و حقیقت، اما در تقابل میان آموزه های راستین دین و افکار خود، اصالت را به تفکرات و یافته های ذهن خود می دهند؟

البته این که لاهیجی گفته دستاوردهای دستگاه های فلسفی رایج، حتما با

ادامه مطلب

ملاصدرا و بی نیازی از حجت معصوم پس از ختم نبوت و در آخرالزمان/تقریر دکتر دینانی

بی نیازی از امام معصوم در دوران غیبت در کلام ملاصدرا

ملاصدرا در شرحش بر اصول کافی سخنی بس عجیب را مطرح کرده است. او در ذیل حدیث بیست و یکم از احادیث کتاب عقل و جهل اصول کافی، از کفایت‌ عقل‌ پس‌ از ختم‌ نبوت‌ و عدم‌ نیاز مردم‌ در آخرالزمان‌ به‌ حجت معصوم به دلیل ترقی عقول مردم، سخن‌ گفته‌ است‌.

حدیث ۲۱ از احادیث کتاب عقل و جهل اصول کافی: «عن ابى جعفر علیه السلام قال: اذا قام قائمنا وضع اللّه یده على رءوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت احلامهم»[۱]. ترجمه: «هر گاه قائم ما قیام کند خداوند دستش را بر سر بندگان قرار می دهد تا عقل هایشان را جمع کند و اندیشه شان کامل شود.»

ملاصدرا در شرح حدیث فوق می نویسد:

«ثم من بعثه الرسول صلّى اللّه علیه و آله الى اخر الزمان کانت الاستعدادات فى الترقى و النفوس فى التلطف و التزکى، و لهذا لم یحتاجوا الى رسول اخر یکون حجهَ من اللّه علیهم و انما الحجه منه علیهم هو العقل الّذی هو الرسول الداخلی کما دل علیه الحدیث السابق و الحدیث اللاحق أیضا. ففى اخر الزمان یترقى الاستعدادات من النفوس الى حد لا یحتاجون به الى معلم من خارج على الرسم المعهود بین الناس الآن، بل یکتفون بالالهام الغیبى عن التأدب الوضعى و بالمسدد الداخلی عن المؤدب الخارجى و بالمکمل العقلى عن المعلم الحسى کما لسائر الاولیاء، فملک روحانى هو ید اللّه یجمع عقولهم و یکمل احلامهم.» [۲]

ترجمه: «از بعثت حضرت رسول صلی الله علیه و آله تا آخرالزمان استعدادهای مردم در ترقی است و جانهایشان در مسیر لطافت و پاکی، و به همین جهت نیازی به رسول دیگر که حجت از جانب خداوند بر آنها باشد ندارند و حجت خداوند بر آنها همان عقل است که رسول داخلی است ـ همان گونه که حدیث سابق و لاحق بر آن دلالت می کندـ . پس در آخرالزمان استعدادهای انسانها تا حدی ترقی پیدا می کند که به معلمی از بیرون ـ به رسم شناحته شده ای که الان در بین مردم است ـ نیازی ندارند بلکه با الهام غیبی از آموزش وضعی و بیرونی، و با راهنمای داخلی، از مودب و معلم خارجی، و با کمال بخش عقلی از معلم حسی بی نیاز می شوند همان طور که برای سایر اولیاء چنین است. پس فرشته ای روحانی که عبارت از دست خداوند عقلهایشان را جمع و اندیشه هایشان را کمال می بخشد.»

عبارت ملاصدرا صراحت دارد در این که پس از ختم نبوت و دوران آخرالزمان، مردم به دلیل تکامل عقلی، از حجت ظاهری که امام معصوم است، بی نیاز می شوند. ملاصدرا همچنین در اینجا دچار یک خلط مبحث شده و روایت فوق الذکر را که مربوط به دوران پس از ظهور حضرت حجت (سلام الله علیه) است، به دوران پس از ختم نبوت و آخرالزمانِ قبل از ظهور ربط داده است. البته اگر کسی بگوید که این سخن صدرا مربوط به بعد از ظهور است که مردم عقولشان کامل می شود، باز هم این حرف، حرف غلطی است که بگوییم مردم در این صورت، از حجت و امام معصوم بی نیاز می شوند.

این عبارات جناب صدرا در تقابل کامل با دهها آیه و روایت و مسلمات تشیع است و در همین کتابی که ایشان آن را شرح کرده ـ یعنی اصول کافی ـ بابی هم به نام

ادامه مطلب

آیت الله مصطفوی: عرفا نمی توانند مورد اعتنا باشند- چرا باید در موضوعات پیچیدگی ایجاد کنیم

به گزارش رسا، آیت‌الله سید حسن مصطفوی عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (علیه السلام) امروز در همایش «علوم نقلی و تمدن اسلامی» که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی در تالار نور مشهد برگزار شد، گفت: تمام سعی عرفا در پرورش قوه خیال است و سرمایه اصلی آنان قوه تخیل است.

 

وی ادامه داد: اما اهل حکمت خیال را از ابزار ضعیف عقل می‌دانند؛ اگر تمام کتب عرفا را نگاه کنید قوه خیال بر آن حاکم است و ازاین‌جهت ازنظر ما که بحث عقلی می‌کنیم، علی رقم این‌که به آن‌ها احترام می‌گذاریم، نمی‌توانند مورد اعتنا باشند.

 

این استاد حوزه علمیه قم بابیان این‌که الهام و شهود از نظر عقلی ما موضوع قابل توجهی نمی‌تواند باشد، برهان متعلق به علم حصولی است، فلسفه و حکمت همان علم عقلی است و شیخ‌الرئیس هرگاه از عرفان یاد می‌کند، می‌گوید عرفان عقلی.

 

وی با بیان این‌که چرا باید در موضوعات پیچیدگی ایجاد کنیم،عنوان داشت: تمام فرمایشاتی که بزرگان دارند اگر در دایره عقل باشد

ادامه مطلب

حکمت متعالیه ملاصدرا برهانی نیست،ادعای برهان است-دکتر یحیی یثربی استاد فلسفه

دکتر یحیی یثربی استاد فلسفه■اشاره:
متنی که از نظر می گذرانید، حاصل گفتگوی ما با دکتر یحیی یثربی استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی است. دکتر یثربی آثار متعددی را در نقد فلسفه و عرفان نگاشته است که از جمله آنها کتاب نقد حکمت متعالیه ملاصدرا است. وی در گفتگو با سمات بسیار صریح به نقد فلسفه اسلامی و بويژه حکمت متعالیه ملاصدرا می پردازد. امیدواریم مطالعه این گفتگو برای خوانندگان ارجمند سمات مفید باشد.

 

سمات: بسم الله الرحمن الرحیم. خیلی لطف فرمودید که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید؛ خوب است حضرتعالی مختصری از زندگی نامه علمی تان را برای آشنایی خوانندگان ما بفرمایید تا بعد وارد اصل بحث شویم.

 

■دکتر یثربی: بسم الله الرحمن الرحیم. من در حدود 70 سال پیش در روستایی دورافتاده در خانواده ای فقیر در آذربایجان غربی به دنیا آمدم؛ یک ساله بودم که پدرم فوت کرد؛ پدربزرگم غیر از پدرم فرزندی نداشت و من هم تنها فرزند پدر بودم؛ من ماندم و مادرم و پدربزرگم. از آنجا که این خانواده کوچک نان آوری نداشت، مرا به مکتب فرستادند تا دعانویسی یاد بگیرم. در مکتب، پس از ختم قرآن، دعا نویسی را به من یاد دادند و این وسیله ای شد برای امرار معاش خانواده؛ از قضا

ادامه مطلب

آموزش اجباری فلسفه در حوزه – گفتگوی فصلنامه محفل با آیت الله سیدان

آموزش اجباری فلسفه در حوزه – گفتگوی فصلنامه محفل با آیت الله سیدان

 

آموزش اجباری فلسفه در حوزه■ اشاره: آیت‌الله حاج سید جعفر سیّدان یکى از پروردگان مکتب استاد، حاج شیخ مجتبى قزوینى (ره) در اواخر سال 1313 هجری شمسی در مشهد دیده به جهان گشود. پس از تحصیل مقدمات و سطح، دروس خارج فقه و اصول را قریب هشت سال از محضر حضرت آیت‌الله میلانی(ره) استفاده نمودند،

و دروس فلسفه و كلام شامل شرح منظومه، شرح اشارات، اسفار، مشاعر و بالجمله معارف اهل البیت(علیهم السلام) و اخلاق را از محضر پر فیض حضرت آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی(ره) بهره‌مند شدند و در زمره شاگردان شاخص و بارز آن بزرگوار در آمدند. البته معلوم است شیخ مجتبی قزوینی مبانی فلسفی را قبول نداشتند بلكه خدشه و قویّا رد می‌نمودند.

اكنون ایشان یكی از مدّعیان و مدافعان نظریه ای است که كه اخیرا بعد از پخش مصاحبه مرحوم دكتر عبدالجواد فلاطوری و نشر کتاب جناب آقای حکیمی به نام «مكتب تفكیك» معروف و مشهور شده است.

از ایشان تاكنون متجاوز از بیست و پنج كتاب و رساله از قبیل دروس اعتقادی، میزان شناخت، جبر و اختیار، معاد، فوائد نبویه، آیات العقائد، تفكیك یا روش فقهاء امامیه، شرح خطبه 152 نهج‌البلاغه، مناظره در مسأله‌ای از معاد،…، و بیش از دو هزار

ادامه مطلب