پیشنهادی:

موضع عارف و صوفی بزرگ عطار نیشابوری در برابر ابن ملجم

موضع عارف و صوفی بزرگ عطار نیشابوری در برابر ابن ملجم

پیش از این گفتیم که مولوی در مثنوی اش بر اساس مذهب و مسلک جبر ، ابن ملجم را از بزرگترین جنایت تاریخ بشری تبرئه می کند و به دروغ از امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به ابن ملجم نقل می کند که:

هيچ بغضي نيست در جانم ز تو زان که اين را من نمي‏دانم ز تو

آلت حقي تو، فاعل دست حق كي زنم بر آلت حق طعن و دق!

و نیز می گوید:

یک سر مو از تو نتواند برید چون قلم بر تو چنین خطی کشید!

یعنی

ادامه مطلب

تجلیل عجیب مولوی از معاویه ( القای عصمت معاویه، امیرالمومنین و خال المومنین بودن وی)

مولوی و القای عصمت معاویه مولوی سراینده مثنوی با جعل داستانی که در هیچ منبعی یافت نمی شود[1]، ارادت ویژه خود را به معاویه بن ابی سفیان یکی از ننگین ترین چهره … ادامه مطلب

گرایش به کتب محی الدین عربی و امثال آن یک روش معمول در حوزه شده است

دیدار آیت الله بحرالعلوم(دام ظله) با مرجع عالیقدر حضرت آیت الله شیخ محمد امین مامقانی(دام ظله) در نجف – گرایش به کتب محی الدین عربی و امثال آن یک روش معمول در حوزه شده است

 

 

آیت الله سید محمود بحرالعلوم میردامادی (دام ظله ) در دیدار با مرجع عالیقدر آیت الله شیخ محمد امین مامقانی (دام ظله) که در نجف اشرف صورت گرفت در سخنانی با بیان اینکه متاسفانه در حوزه مباحث کلامی و اصول اعتقادات به ندرت مطرح می شود، ابراز داشتند: لزوم طرح بیشتر این مباحث در حوزه ها به این جهت است که شبهات و مطالب مخالفین به صورت روزافزون در حال طرح است و باید با آن مقابله شده و به سوالات و شبهات مطرح شده پاسخ گفت.

ایشان ادامه دادند: اخیراً در بعضی از حوزه ها

ادامه مطلب

زندگی نامه و انحرافات عجیب منصور حلاج | از سحر و جادو تا تقدیس ابلیس

زندگینامه و سخنان منصور حلاج از موارد مهمی است که در تنظیم این نوشتار از آنها بهره برده شده است.

زندگی نامه منصور حلاج مدعی دروغین نیابت امام زمان علیه السلام

حسین بن منصور در سال ۲۴۴ هجری قمری در قریه طور از قرای بیضای فارس در خانواده ای جدید الاسلام و سنی مذهب دیده به جهان گشود و در دارالحفاظ شهر واسط به کسب علوم مقدماتی پرداخت و در ۱۲ سالگی حافظ قرآن کریم شده و سپس جهت درک مفاهیم قرآن به تُستر (شوشتر) رفت آن گاه دو سال در خدمت سهل بن عبدالله تستری درآمد و راه و رسم تصوف را از او فرا گرفت و خرقه پوشید.

در هجده سالگی عازم بغداد شد و از آنجا به سوی بصره رفت و با عمرو بن عثمان مکی همنشین شد و این مجالست هجده ماه به طول انجامید. در این ایام شطحیات حلاج آغاز شد از این رو عمرو از او رنجید و او را از خود راند. حلاج نیز رهسپار بغداد شد و در حلقه درس جنید وارد شد اما جنید او را به سکوت و خلوت نشینی فرا خواند.

مدتی بدین منوال – خلوت گزینی – گذراند اما تاب نیاورد و به قصد زیارت کعبه راهی حجاز شد.[۱] یک سال مجاور بیت الحرام ماند و در این مدت غذایش در هر روز سه لقمه نان و اندکی آب بود.(بر خلاف دستورات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ترک رهبانیت).

بسیاری از مشایخ صوفیه زبان به طعن حلاج گشوده اند که در ادامه برخی از آنها نقل خواهد شد. و نیز در تمام تذکره ها و کتب صوفیه او را سنی می دانند. [۲]

حلاج پس از مجاورت کعبه به بغداد بازگشت و دوباره به حلقه یاران جنید بغدادی پیوست اما به جهت دعوی “انا الحق از جانب آنها طرد شد و رابطه خود را با صوفیه برید. بعد از سفر سوم خود به حج، پدر زنش ابویعقوب و استادش عمروبن عثمان نیز از او بیزاری جستند.[۳]

جنید نیز پس از ایجاد اختلاف و شنیدن سخنان حلاج به او گفت: تو در اسلام رخنه ای و شکافی افکنده ای که سر جدا شده از پیکرت می تواند آن را مسدود کند.[۴] (البته جنید نیز به نوبه خود، از صوفیان منحرف بود!)

عطار در تذکره الاولیا می نویسد: « نقل است که (حلاج) در پنجاه سالگى گفت که‏: تا کنون هیچ مذهب نگرفته ام اما از هر مذهبى آنچه دشوارتر است بر نفس، اختیار کردم. تا امروز که پنجاه‏ ساله ام، نماز کرده ام و به هر نمازى غسلى کرده‏ »[۵]

او در کتب خود ادعای خدایی می کرد. گویند او پیروان خود را ذکر نام خدا باز می داشت و می گفت: گفتن لا اله الا الله ممنوع است. [۶]

قشیری از صوفیان متقدم در کتاب خویش می نویسد: «عمرو بن عثمان المکى، حسین منصور را دید چیزى مى نوشت، گفت این چیست؟ گفت قرآن را معارضه مى کنم، دعاء بد کرد بر وى و مهجور[ش‏] کرد، پیران گفتند هرچه به حسین(حلاج) رسید از بلاها، [همه‏] بدعاء آن پیر بود. »[۷]

سخنان شطح گونه، رفتار خارق العاده و انحرافات دیگر حلاج باعث شد که در سال ۲۹۶ معتزلیان او را به حیله گری و شعبده محکوم کنند. در اصفهان نیز که زعامت صوفیان آن بر عهده علی بن سهل اصفهانی (وفات۲۸۰) بود، هنگامی که سهل سخن از معرفت می کرد، حلاج گفت: ای بازاری، شاید که من زنده باشم و تو سخن معرفت گویی؟ علی سهل به فارسی گفت: هر آن شهری که مسلمانان در آن باشند، البته امثال ترا در آن شهر رها نکنند و حلاج که فارسی نمی دانست نفهمید. مردم اصفهان قصد جان حلاج را کردند و حلاج نیز به ناچار از اصفهان خارج شد و به شیراز رفت.[۸]

حلاج در جستجوی سحر و جادو (کرامات منصور حلاج یا شعبده و سحر؟)

حلاج مسافرت های فراوانی به هند ، خراسان، ماوراء النهر، ترکستان، چین و …. کرد. [۹]

روزبهان بقلی در شرح شطحیات خود می نویسد: «شیخ ابو عبد الله بن خفیف گوید- قدس الله سره- که از بعضى از عمال معتضد خلیفه عباسی شنیدم که: مرا بفرستاد أمیر المؤمنین بجانب هند، تا بر امور آن ناحیت واقف شوم. با ما در کشتى مردى بود، او را بحسین منصور شناختندى. نیکوعشرت بود و خوش صحبت. چون برسیدیم، و از مرکب بیرون آمدیم، بساحل نشسته بودیم، پیرى را دیدیم که روى در ساحل داشت. حسین ازو پرسید که آنجا کس هست که سحر داند؟ آن پیر کُبّه ریسمان بیرون آورد، و از همدیگر باز کرد، و در هوا بینداخت. آن ریسمان را باد مى برد. طرف ریسمان بگرفت، و به ریسمان سوى هوا رفت. گفت: ازین چنین مى‏خواهى؟ گفت:

ادامه مطلب

وصف مولوی و شمس تبریزی از زبان یکدیگر و خواسته های نامشروع شمس

خواسته های نامشروع شمس تبریزی از مولوی

در کتاب نفحات الانس جامی در شرح احوال مولوی می خوانیم:

روزی شمس الدین، از مولانا شاهدی [زیباروی] التماس کرد. مولانا حرم خود را دست گرفته در میان آورد. [شمس] فرمود که: او خواهر جانی من است. نازنین پسری می خواهم. [مولوی]فی

ادامه مطلب

نکاتی پیرامون سخنان آیت الله مصباح یزدی در جمع اساتید دانشگاهها – مهدی نصیری

نکاتی پیرامون سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی در جمع اساتید دانشگاهها – مهدی نصیری

حضرت آیت الله مصباح یزدی در دومین نشست علم دینی که با شرکت اساتید دانشگاههای کشور در قم بر گزار شد، پیرامون رابطه دین و فلسفه نکته ای را مطرح کردند که جای بحث و تامل دارد اما پیش از آن که نکاتی را پیرامون سخنان معظم له یاد آور شوم، باید اعتراف کنم که تصویر حضرتشان در نگاه حقیر پیوسته عالمی غیور بوده است که در مواردی بسیار که بدعت و انحرافی را از معیارهای اصیل دینی تشخیص می دادند، کوتاه نیامده و به حکم تکلیفی که در قران و روایات برای یک عالم دین تعیین شده است، روشنگری می کرده اند و از ملامت ملامت کنندگان باکی نداشتند. این مشی مستمر ایشان پیش و پس از انقلاب اسلامی بوده است.

اکنون با این مقدمه کوتاه که به هیچ وجه حق تقدیر و تجلیل از یک عالم غیرتمند دین را اندکی نیز ادا نمی کند، به ذکر نکاتی پیرامون اظهارات معظم له در باره نسبت فلسفه با دین می پردازم:

به عنوان مقدمه دوم باید یادآور شوم که در منهج و مدرسه شیعه که متخذ از تعالیم قران و اهل بیت علیهم السلام است، باب بحث و گفتگو پیرامون آرای عالمان در مباحث فقهی و کلامی و فلسفی و هر رشته علمی دیگر مفتوح است و تنها قران و معصومین علیهم السلام از این موضوع مستثنی هستند. به این معنا که اگر استناد قول و نظر و عقیده و گزاره ای به قران و اهل بیت علیهم السلام قطعی و مورد یقین و اطمینان بود، دیگر کسی مجاز به نقد و رد آن نیست اما در مورد آرا و انظار علما و بزرگان غیر معصوم، میدان نقض و نقد و رد و یا تایید و ابرام بر اساس معیارهای عقلانی و یا وحیانی همیشه باز است و این چیزی جز همان اجتهاد مرسوم در فرقه ناجیه شیعه نیست. و هیچ گاه در سیره علمای شیعه نقد عالمانه و عاری از توهین و تعرض به اشخاص، امری مذموم و یا مرجوح نبوده است. از همین رو کسی نباید سطور آتی این مقاله را امری عجیب و غیر منتظره تلقی کند.

و اما نکاتی در باره اظهارت حضرت آیت الله مصباح در باب نسبت دین و فلسفه:

ایشان در سخنان خود چنین گفتند که: «چه قدر کوتاه نظری است که

ادامه مطلب

شادی و مسرت و عدم حزن سید هاشم حداد در روز عاشورا – عزادران غافل هستند!

شادی و مسرت سید هاشم حداد در روز عاشورا – سید هاشم حداد: عزادران حسینی غافل هستند! برگرفته از کوتاه نگاریهایی درباره فلسفه و عرفان (۱۴) – مهدی نصیری

اساسی ترین مشکل مدرسه فلسفه و عرفان مصطلح، خود بنیادی نظری و اعتقادی آن و بی توجهی و بلکه مخالفت با تعالیم برهانی و عرفانی اصیل و صحیح اهل بیت علیهم السلام است. این خود بنیادی و بی توجهی فلاسفه و عرفا به آموزه های اهل بیت علیهم السلام، در عرصه های گوناگون اعم از اصول و فروع دین خود را نشان می دهد که از جمله این موارد نحوه برخورد عارفان صوفی مسلک با حادثه عظیم عاشورای حسینی علیه السلام است.

مولوی در اشعارش با استناد به حکایتی در مورد عزاداری شیعیان شهر حلب به نفی و تخطئه عزاداری شیعیان در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا می پردازد و از منظری عارفانه! مدعی است که چون امام حسین علیه السلام و دیگر شهدا به وصال معشوق خود رسیده اند، پس دیگر چه جای نوحه و ماتم و عزاداری بلکه هنگامه شادی است و عزاداران باید به دین و دل خراب خود گریه کنند! :

روز عاشورا همه اهل

ادامه مطلب

آیا مولوی تقیّه کرده است؟ بررسی امکان تقیه در آثار مولوی-۳

مولوی و انکار ضروریّات دینی

مولوی در مقدمه دفتر­ پنجم ­مثنوی بر عبارت خود «­­اذا ­ظهرت ­الحقایق بطلت الشّرایع­» [۱] تاکید نموده است :

شرع بهر زندگان و اغنیا است شرع بر اصحاب گورستان کجا است ؟

آن گروهی کز فقیری بی برند صــد جهت زان مردگـان فانی ترند

مرده از یکسوست فانی درگزند صوفیــان از صد جهت فانی شدند [۲]

به نظر او چون احکام شرع (مانند نماز و روزه) مخصوص زندگان و اغنیا­ست و مردگان از ­انجام آن معاف­ند، صوفیان نیز چون از مردگان فانی ­ترند بطریق اولی تکلیفی به عهده آنان نیست. این سخن مولوی بر اساس قیاس است همان قیاسی که امام­ صادق­ علیه­ السلام در باره ­اش فرمودند اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود و در دین خدا قیاس راه ندارد.

انکار عملی فریضه حج توسط مولوی

مولوی بیان می­دارد که بایزید در مسیر حج به بزرگی رسید که او را از حج باز­داشت و گفت من را طواف کن و بدین ­ترتیب فریضه حج را که از مهم­ترین فرایض است را مورد انکار قرار داده است:[۳]

سوی مکّه شیخ امّت بایزیــد از برای حجّ و عمره می دوید . . .

دید پیری با قدی همچون هلال دید در وی فرّ و گفتار و رجال . . .

گفت عـزم تو کجا ای

ادامه مطلب